شنبه 19 / 10 / 1391برچسب:, |
|
افاضات یا اضافات خوشبختی |
 |
حالم چقدر خوبه
گوش شیطون کر و چشم حسود کور (می دونم که می فهمید مقصود دقیقا جاری عزیزمه و البته...... )
دیشب مهرانگیز یکی از دوستان عزیزم با همسرش اومدن خونمون.
جالبه که نام خانوادگیه همسر من و اون ایمانی هستش.
تازه فقط 1 ماه فاصله سنی شونه.
همش نگران بودم نکنه بهشون خوش نگذره اما شب خیلی خوبی بود و خیلی خوش گذشت.
خیلی سریع با هم ارتباط برقرار کردن.
قابل توجه دوستان مجردم اگه ازدواج کنید شام دعوتتون میکنم و بهتون خوش میگذره
ما اینیم دیگه. (همسری نذاشت آخر شب ظرفاشو بشورم خونه انگار بمب منفجر کردن )(تازه صبحشم خواب موندم )
بعلههههههههههههههههه.
بازم از شرکت آپ کردم. کلی هم کار رو میزمه.( وجدان کارو رو لحاظ کنید )
نظرات شما عزیزان:
|
|
|
|
|